باورم نمیشه هنوز زندهام!!!
سه روز پیش ماشینم رو بردم تعمیرگاه برای تعویض صفحه کلاچ و دیسک ترمز چرخ های جلو. تعمیر انجام شد و من 2 روز از ماشین استفاده کردم. تا اینکه دیشب تو بزرگراه همت بودم که دیدم چرخ جلو صدای بدی میده. انگار چند تا قطعه فلزی با شدت به هم برخورد میکرد. لرزشی که در اثر برخورد ایجاد میشد رو زیر پام احساس می کردم.
زدم کنار و زیر ماشین رو چک کردم. چرخ ها رو چک کردم و خلاصه هر کاری کردم چیزی سر در نیوردم. نشستم پشت فرمون و با روشن کردن جفت راهنما و چراغ خطر، با سرعت خیلی کم تو شونه جاده حرکت کردم و خودم رو به یک تعمیرگاه رسوندم.
به تعمیرکار گفتم مشکل چیه. گفت الان که من کاری نمیتونم بکنم. گفتم داداش من تو راه موندم . باید خانوادم که همراهمه رو برسونم. نمیشه یه نگاه بندازی؟ شاید چیز خاصی نباشه. هر کاری کردم حتی یه قدم هم برنداشت.
پشیمون از اینکه رو انداختم به کسی که وجدان نداره سوار ماشین شدم و با همون وضعیت خودم رو رسوندم خونه.
صبح ماشین رو بردم پیش یک جلوبندی ساز. نگاه کرد به چرخ ها و زیر ماشین چیزی متوجه نشد. منو پاس داد به همون تعمیرگاهی که ماشین رو برده بودم پیشش چند روز پیش.
از اونجا که خیلی دور بود تصمیم گرفتم ببرم پیش یه تعمیرگاه نزدیک تر. خلاصه تو خیابون هوانیروز تو شهرک گلستان یک تعمیرکار رو دیدم رفتم توش و داستان رو گفتم بهش. یه دوری با ماشین زد و رفت زیر ماشین و خلاصه همه چیز رو چک کرد و چیزی ندید.
به شاگردش گفت چرخ جلو رو باز کن ببینم داستان این ماشین چیه؟
شاگرد تا آچار رو انداخت روی مهره های چرخ، دید بدون اینکه فشاری بیاره پیچ باز شد. اولی، دومی، سومی و در نهایت چهارمی، همشون بدون اینکه فشاری به آچار بیاد باز شد.
باورتون نمیشه. منم باورم نمیشه هنوز. تعمیرکار اولی، چرخ ها رو سفت نکرده بود.
هر 3 تامون برای چند لحظه به افق خیره شده بودیم.
روز اول رو یادم میاد که من توی یه اتوبان بیرون شهر داشتم با 110 تا میرفتم. هیچ مشکلی رو نشون نمیداد. اگه همون لحظه چرخ ماشین جدا میشد شاید الان مراسم سوم و هفتمم بود.
نمیدونم اسم این کارو چی بذارم. سهل انگاری، کم توجهی، بی وجدانی یا ...
تعمیرکار به من گفت یه گوسفندی ، خروسی چیزی قربونی کن. خدا بهت رحم کرده.
تشکر کردم و تو دلم گفتم به خاطر اینکه خدا بهم رحم کرده، سر حیوونی رو نمیبرم.
زندگی دوباره به من داده شد، چرا باید بابتش جانی رو بگیرم؟ باید زندگی داد.
برای همین تصمیم گرفتم در اولین فرصت یک درخت بکارم.
کاج رو برای تهران نمیپسندم. شاید چنار، یا سرو یا ...
باید تحقیق کنم ببینم با آب و هوای تهران، چه درختی مناسب این اقلیم هست.
- خبر ها
- هنری
- مسافرت | مکان های دیدنی
- کسب و کار
- رمزارز
- صنایع دستی
- رقص و ساز و آواز
- نوشیدنی ها
- فیلم و تئاتر و تلویزیون
- فیتنس
- غذا
- بازی ها
- باغبانی و گل و گیاه
- سلامتی
- خانه
- ادبیات
- لایف هک
- مشاغل
- زندگی
- موسیقی
- شبکه سازی
- انگیزشی
- دیگر موارد
- جشن و پارتی و دور همی
- دین و مذهب
- رابطه
- خرید و فروش
- ورزش
- تاریخ
- خودرو و وسایل نقلیه
- تفریح و سرگرمی
- فریلنسینگ
- بازاریابی | مارکتینگ
- پول سازی